یارو میرسه به جزیره ی آدم خوارا همه محاصرش میکنن!
میگه وای خدا بد بخت شدم
یه دفعه یه صدایی میاد میگه نه بنده ی من بدبخت نشدی اون سنگ جلو پات رو بر دار بزن تو سر رییس قبیله
یارو همین کارو که میکنه رییسه جابه جا میفته میمیره آدم خوارا شاکی میشن حمله میکنن طرف یارو
صدا دوباره میاد میگه
خوب بنده ی من حالا بد بخت شدي
***********
یک مورچه و یک زرافه باهم ازدواج می کنند
شب عروسی مورچه گم می شه بعد از یک هفته پیداش می شه
بعد زرافه بهش می گه : این همه مدت کجا بودی ؟
مورچه می گه : تو راه بودم که بیام بوست کنم
***********
یک مورچه و یک زرافه باهم ازدواج می کنند
شب عروسی مورچه گم می شه بعد از یک هفته پیداش می شه
بعد زرافه بهش می گه : این همه مدت کجا بودی ؟
مورچه می گه : تو راه بودم که بیام بوست کنم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر