۱۳۸۸ خرداد ۲۸, پنجشنبه

اس ام اس عاشقانه و فلسفی از سخنان دكتر علی شریعتی

من چیستم؟
لبخند پر ملامت پاییزی غروب در جستجوی شب
که یک شبنم فتاده به چنگ شب حیات ، گمنام و بی نشان
در آرزوی سر زدن آفتاب مرگ


چه امید بندم در این زندگانی

که در نا امیدی سر آمد جوانی
سرآمد جوانی و ما را نیامد
پیام وفایی از این زندگانی


عشق تنها کار بی چرای عالم است ، چه ، آفرینش بدان پایان می گیرد



آیا در این دنیا کسی هست بفهمد

که در این لحظه چه می کشم ؟ چه حالی دارم؟
چقدر زنده نبودن خوب است ، خوب خوب خوب


هنگامی دستم را دراز کردم که دستی نبود

هنگامی لب به زمزمه گشودم که مخاطبی نداشتم
و هنگامی تشنه آتش شدم،
که در برابرم دریا بود و دربا و دریا ...!


از دیده به جاش اشک خون می آید

دل خون شده ، از دیده برون می آید
دل خون شد از این غصه که از قصه عشق
می دید که آهنگ جنون می آید


حرف هایی هست برای نگفتن و ارزش عمیق هر کسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفت دارد



چو کس با زبان دلم آشنا نیست

چه بهتر که از شکوه خاموش باشم
چو یاری مرا نیست همدرد ، بهتر
که از یاد یاران فراموش باشم


دلی که عشق ندارد و به عشق نیاز دارد،

آدمی را همواره در پی گم شده اش،
ملتهبانه به هر سو می کشاند


مهربانی جاده ای است که هرچه پیش می روند ، خطرناک تر می گردد

هیچ نظری موجود نیست: