يه روز شيره که سلطان جنگل بود مي خواست بره استراحت و غضنفر رو مي ذاره جانشين خودش .
غضنفر روز اول به روباهه ميگه کلات کو؟
روباه مي گه بابا روباه کلاه نمي ذاره.
غضنفر هم قاطي ميکنه ميگيره روباه رو ميزنه
روز دوم هم غضنفر به روباه ميگه کلات کو؟
روباه مي گه بابابه خدا روباه کلاه نمي ذاره.
غضنفر دوباره قاطي ميکنه و روباه رو ميزنه
روباه ناراحت مي شه و مي ره به شيره قضيه رو ميگه.
شير هم ميره به ترکه مي گه خواي تو اين ها رو بزني يه بهونه خودت رديف کن مثلا بگو: برام برو يه بسته سيگار مگنا بخر. اگه مگنا سفيد خريد.بگو چرا سفيد خريدي؟.اگه مگنا قرمزخريد. بگو چرا قرمز خريدي؟
غضنفر فردا به روباه ميگه برو برام يه بسته سيگار مگنا بخر.
روباه ميگه سفيد يا قرمز؟
غضنفر مي گه کلات کو!!!
غضنفر روز اول به روباهه ميگه کلات کو؟
روباه مي گه بابا روباه کلاه نمي ذاره.
غضنفر هم قاطي ميکنه ميگيره روباه رو ميزنه
روز دوم هم غضنفر به روباه ميگه کلات کو؟
روباه مي گه بابابه خدا روباه کلاه نمي ذاره.
غضنفر دوباره قاطي ميکنه و روباه رو ميزنه
روباه ناراحت مي شه و مي ره به شيره قضيه رو ميگه.
شير هم ميره به ترکه مي گه خواي تو اين ها رو بزني يه بهونه خودت رديف کن مثلا بگو: برام برو يه بسته سيگار مگنا بخر. اگه مگنا سفيد خريد.بگو چرا سفيد خريدي؟.اگه مگنا قرمزخريد. بگو چرا قرمز خريدي؟
غضنفر فردا به روباه ميگه برو برام يه بسته سيگار مگنا بخر.
روباه ميگه سفيد يا قرمز؟
غضنفر مي گه کلات کو!!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر