۱۳۸۸ شهریور ۸, یکشنبه

جک های امروز



پسرک دوان دوان به خانه آمد و به مادرش گفت:
مامان پنجاه تومن بهم بده تا به یه مرد فقیر بدم.
مادر پنجاه تومان به پسرک داد و پرسید:حالا اون مرد فقیر کجاست؟
پسرک پاسخ داد: سرکوچه است. داره بستنی می فروشه.



کدام مورد کوتاهتر است؟
1- مدت خوشحالی بعداز قبول شدن در دانشگاه
2- عمر پدر دانشجویان دانشگاه آزاد
3- مانتوی دختران دانشجو
4- پای فارغ التحصیلان نسبت به دستشان


اصفهانیه تو مسابقات رالی سراسری شرکت میکنه .... توی راه مسافر می زنه



کارمندی به دفتر رئیس خود می رود و می گوید: معنی این چیست؟ شما 200 دلار کمتر از چیزی که توافق کرده بودیم به من پرداخت کردید.
رئیس پاسخ می دهد: خودم می دانم، اما ماه گذشته که 200 دلار بیشتر به تو پرداخت کردم هیچ شکایتی نکردی.
کارمند با حاضر جوابی پاسخ می دهد: درسته، من اشتباه های موردی را می توانم بپذیرم اما وقتی به صورت عادت شود وظیفه خود می دانم به شما گزارش کنم.


مردها و زنها در یک مورد دست کم اتفاق نظر دارند.اینکه, هیچ کدام به زنها اعتماد ندارند!!


یک زن نگران آینده است تا زمانی که شوهر کند
یک مرد هرگز نگران آینده نیست تا زمانی که زن بگیرد


اموزش عبور از خیابان
اول به سمت چپ که محل عبور ماشینهاست نگاه می کنیم
بعد به سمت راست که محل عبور موتورهاست نگاه می کنیم
بعد به سمت بالا نگاه می کنیم که محل سقوط هواپیماست
سپس با روحی آرام و قلبی مطمئن پا به خیابان می گذاریم


در فرهنگ عامه‌ی ایرانیان است این که:
خداوند در دو حال می‌خندد: وقتی قرار باشد چیزی بشود و چه تلاش نافرجامی می‌کنند خلایق که نشود، و هنگامی که قرار باشد چیزی نشود و چه زور بیهوده‌ای می‌زنند بندگان که بشود.
و چه سرخوشانه می‌گذرد این روزها که زیر سایه‌ی خداوند نشسته‌ایم و با او می‌خندیم!



از یارو میپرسن: نظرت در باره دوران نامزدی چیه؟ میگه:‌ ای بابا! مثل اینه که بابات برات دوچرخه بخره ولی نگذاره سوارش بشی!


یارو میره مشهد حرم امام رضا (ع), یهو یک دختر خوشگل میآد تو حرم. طرف میره پشت حرم قائم میشه تا دختره رو دید بزنه. دختره میآد شروع به حاجت خواستن می کنه. میگه: خدایا به من زیبایی دادی, پدر مادر خوب دادی, شرایط مالی خوب دادی, یک شوهر خوب هم نسیبم کن دیگه هیچی نمی خوام. یک دفعه یارو از پشت حرم میآد بیرون میگه: ااااااا امام رضا هول نده خودم دارم میرم!!!


میدونید دانشگاه یعنی چی؟ یعنی محلی که دانش ما را به گا می دهد!!!



پشت کنکوریه نذر میکنه اگه دانشگاه قبول بشه ، ننه اش رو با پای برهنه بفرسته کربلا!!



پدر برای اولین بار دید که دخترش به جای اینکه دو ساعت با تلفن حرف بزنه بعد از یک ربع حرف زدن تلفن رو قطع کرد.
پدر پرسید: - کی بود؟
دختر گفت: شماره رو عوضی گرفته بود.



اولی: ما یه رئیس داریم که بسیار مسلط هست. اون می‏تونه یک ساعت در مورد یک موضوع صحبت کنه.
دومی: این که چیزی نیست، ما یه رئیس داریم که شیش ساعت سخنرانی می‏کنه، بدون اینکه موضوعی وجود داشته باشه.


بچگی : مامان ذلیل
جوانی: دوست دختر ذلیل
میان سالی: زن ذلیل
پیری: بچه ذلیل
مرگ: ذلیل مرده



سربازی راهیست برای آدم کردن پسرها
اما هیچ راهی برای آدم کردن دخترها وجود نداره!


غضنفر به قسمت شفاهی امتحان پایه یکش میرسه.. ساعت سه نیمه شبه شما در کامیونت هستی شاگردتم کنارت خوابه برف هم شدیدا داره میباره جاده یکطرفس اینورت دره اونورتم کوههه... کامیون دیگه از روبروت با سرعت داره میاد طرفت اولین کاری که باید بکنید چیه. غضنفر میگه فوری شاگردمو بیدار میکنم... برای اینکه فکر نکنم اونهم تا حالا تو عمرش همچین تصادفی رو دیده باشه...


یه نفر با یه اصفهانی دست به یقه میشه. اصفهانیه التماس کنان بهش میگه: آقا تو رو به خدا یقمو ول کن آ گوشمو بیگیر. آخه یقم پاره میشه!

هیچ نظری موجود نیست: