۱۳۸۸ مرداد ۱۱, یکشنبه

جک روز

یارو میره مسابقه بیست سوالی، رفقاش از پشت‌ صحنه بهش میرسونن كه: جواب خیاره، فقط تو زود نگو كه ضایع شه. خلاصه مسابقه شروع میشه،یارو میپرسه: تو جیب جا میگیره؟ میگن: نه. میگه: بابا این عجب خیار گنده‌ایه!



یارو زنش دو قلو می زاد به دکتره میگه: دکتر ارزون حساب کن جفتشو ببرم!!!



یارو خبر داغ مي‌شنود، گوشش مي‌سوزد!



دوتا پسر حوصله‌شان سر رفته بود. يكي از آنها گفت: بيا شير يا خط بيندازيم. اگر شير شد ميريم دوچرخه سواري، اگر خط شد ميريم ماهواره نگاه مي‌كنيم و اگر سكه روي لبه‌اش ايستاد ميريم درس مي‌خونيم!



لره داشته پشت بوم خونش رو آسفالت ميكرده،‌ آسفالت زياد مياره،‌ سرعت گير ميذاره!



مرد: بازهم كه پارچه خريدي؟ زن: مي‏خوام برات دستمال بدوزم. مرد: اين كه چهار متر پارچه است؟ زن با بقيه‏اش هم براي خودم يه پيرهن مي‏دوزم


هیچ نظری موجود نیست: