۱۳۸۸ تیر ۲۱, یکشنبه

جک جک

دختر اصفهانيه به دوست پسرش ميگه : شب بيا خونه مون , اگه موقعيت خوب بود من يه سكه ميندازم پائين ..
شب ميشه . دختره يه سكه ميندازه پائين . ولي هر چقدر صبر ميكنه مي بينه پسره نمياد بالا
سرش رو از پنچره بيرون ميكنه ميپرسه : چرا نمياي؟
پسره ميگه : دارم دنبال سكه مي گردم .
دختره ميگه :بيا بالا . بهش كش بسته بودم . الان تو دست خودمه !



به يه نفر ميگن : چند تا بچه داري ؟ ميگه : 2 تا
مي پرسن : كدومش بزرگتره ؟ ميگه : خوب اوليش



يه روز يه خانمي زنگ ميزنه به دكتر ميگه : آقاي دكتر به دادم برسيد بچه ام مداد قورت داده .
دكتره ميگه : من همين الان ميام . خانمه ميگه : دكتر تا اون موقع چي كار كنم ؟
دكتر ميگه : تا اون موقع ميتونين با خودكار بنويسين

هیچ نظری موجود نیست: