۱۳۸۸ بهمن ۶, سه‌شنبه

عاشقانه...


یکی بود یکی نبود.یه روز زمین عاشق خورشید شده بود. بهش گفت دورت بگردم. تا ابد تو رودر باسی موند!

ادعا نمی کنم، همواره به یاد کسانی هستم که دوستشان دارم ولی می توانم ادعا کنم که لحظاتی که به یادشان نیستم نیزدوستشان دارم

هرگز برای عاشق شدن، به دنبال باران و بهار و بابونه نباش. گاهی در انتهای خارهای یک کاکتوس به غنچه ای می رسی که ماه را بر لبانت می نشاند

هیچکس به کار خوبم نمینماید نظر ، هزار دیده به دنبال یک اشتباه من است . . .

تب وتابی داره باتو بودن ای حبیب / قلب خود را قربانی نمودن ای طبیب
در رهت جانی را ستودن ای شکیب / عاشق را معشوق بودن ای رقیب . . .

رنگ از رخسار گندم رفته است / دوستی از یاد مردم رفته است
ننگ دیگر در بین مردم ننگ نیست / آینه با آینه یک رنگ نیست . . .

رفاقت مثل ساختن آدم برفیه ، ساختنش راحته ولی نگه داشتنش سخته . . .

روی هر سینه سری تکیه کند وقت وداع / سر من وقت وداع تکیه بر دیوار کرد
روی هر لب ، لبی باشد موقع قنچه شدن / لب من خشکی رو باز از رو خودش پاک کرد . . .

میان عابران تنهاتر از من هیچ کس نیست / کسى اینجا به فکر این غریبه در قفس نیست
دلم امشب براى خنده هایت تنگ تنگست / فقط در دستهاى گرم تو مردن قشنگست . . .

آخرین شعر مرا قاب کن و پشت نگاهت بگذار ، تا که تنهایی ات از دیدن آن
جا بخورد و بداند که دل من با توست ، در همین یک قدمی . . .

آره زندگیم همینه ، دیگه چاره ای ندارم
صبح تا شب این شده کارم
یا تو باشی و بخندم یا نباشی و ببارم . . .

من دل به كسی جز تو به آسان ندهم

چیـــــــزی كه گران خریدم ارزان ندهم

صد جان بدهم در آرزوی ِ دل ِ خویش

وان دل كه تو را خواست به صد جان ندهم


وقتی گرمای نگاهت نیست این میشود حال و روز من

سرماخوردگی پی در پی، تب و لرز


لذت عاشقی به شدتتش نیست به مدتشه.

نماند ناز شیرین بی خریدار

اگر خسرو نباشد ، کوهکن هست

فکر مي کرديم عاشقي هم بچگيست... اما حيف اين تازه اول يک زندگيست...
زندگي چيزيست شبيه يک حباب.. عشق آباديه زيبايي در سراب...


فاصله با آرزو هاي ما چه کرد... کاش مي شد در عاشقي هم توبه کرد

عشق را که با عقل مخلوط می کنی ... چه معجون تهوع آوری می توان ساخت

تو که تنها نمی مونی من تنها رو دعا کن / خاطراتم رو نگه دار اما دستامو رها کن . . .

مرا نیست هراسی ز نیروی مشت / مرا ناجوانمردی خلق کشت
مهر کردم به مردم بسی / نچیدم گل مردمی از کسی . . .

به روز مرگ چو تابوت من روان باشد ، گمان ببر مرا درد عشق تو باشد . . .

ای عزیزترینم تا عمق وجودم دوست دارمت / اگر مردم نبودم در کنارت به خدا می سپارمت . . .

پیش بیا !پیش بیا!پیشتر / تا که بگویم غم ِدل بیشتر
دوست ترت دارم از هرچه دوست / ای تو به من از خود من بیشتر
دوست تر از آنکه بگویم چقدر / بیشتر از بیشتر ازبیشتر
داغ ِتو را از همه دارا ترم / درد ِ تو را از همه درویشترم
هیچ نریزد بجز از نام ِتو / بر رگ ِ من گر بزنی نیشتر
فوت وفن عشق به شعرم ببخش / تا نشود قهفیه اندیشتر

بودَت نمی خوانم
که بود نیستی
نبودَت نمی خوانم
که نبود نیستی
بود ترینی
ای نبود ترین

هیچ نظری موجود نیست: